بردیا و گردش های فصل بهار
فصل بهار که میشه رفتن به دامن طبیعت و فرار کردن از شلوغی شهر خیلی لذت بخشه ...
امسال به خاطر برنامه باشگاه بردیا جونم خیلی کمتر فرصت میشه بریم ویلا
باغ های سیب امسال خدا رو شکر خوب ثمر گرفته و پر از شکوفه بود ، امیدوارم که این شکوفه های قشنگ همه تبدیل به میوه های قشنگ بشه
فریاد فریاد از دست عکاس و دوربین ...........
خدارو شکر امسال بهار بارن خوب آومد و استخر ها پر از آب شده
بردیا جونم خیلی دوست داره توی استخر شنا کنه ولی به خاطر سردی آب این اجازه هیچ وقت داده نمیشه
بردیا جونم یهویی ...
عزیزترین هایم
جمعه های فصل بهار و روز های بلند نشستن توی خونه خیلی سخته به همین خاطر با اجازه آقای مربی جمعه ها باشگاه رو تعطیل میکنیم و میزدیم به دامن طبیعت
بردیا جونم که عاشق آب و آب بازی ، هنوز از ماشین پیاده نشده میپرید توی آب خودشو خیس میکنه
سراب صحنه
وقتی میریم بیرون چند دست لباس اضافی میبرم و تا غروب که برمیگردیم همشون خیس شدن
بردیا جونم داشت بازی میکرد که یهو با یه دختر بچه آومد میگم : این کیه ؟؟ میگه : دوستمه مامانش حواسش نیست من مواظبشم نیفته توی آب
خیلی وقتا یهویی میاد بغلم میکنه میگه: مامی دوست دارم ، منم در جوابش بهش میگم:
من بیشتر