هفته اول تعطیلات نوروز 93
امسال تعطیلات نوروز قراربود بریم تبریز تموم کارهامون هم انجام دادیم ولی من و بردیا جونم یک هفته مانده به نوروز سخت مریض شدیم من که تا چند روز لال شده بودم و روزه سکوت گرفتم (خیلی سخت بود ) برای اولین بار شب چهارشنبه سوری خونه بودیم چون بردیا جونم تب شدیدی داشت و خونه مامانی جون بستری شده بود
حال من و بردیا جونم برای سال تحویل خوب شد ولی بابا شاهپور حالش خیلی بد شد و بیمارستان بستریشون کردن و پیمان و مامان فرشته هم باید شب و روز توی بیمارستان میموندند به همین خاطر مسافرتمون هم کنسل شد .... مامانینا قراربود برن سنندج خونه دائی مجید چون پیمان درگیر بود و ما هم تنها میموندیم من و بردیا جونم همراشون رفتیم
نهار روز اول رو توی جاده کامیاران خوردیم که خیلی خوشمزه بود دائی مجید جون فوق دکترا در کباب درست کردن داره همین که رسیدیم سنندج رفتیم شهربازی بردیا جونم کلی بازی کرد
خونه دائی مجید خیلی بامزه بود یه سوئیت شیک و جمع جور
آبیدر سنندج جای قشنگیه .... ولی هواش خیلی سرده حتی جلوی آفتابم سردت میشد
روز دوم نهار رو آبیدر بودیم معمولا بعد از هر کبابی قلیون دائی مجید جون برپاست
محوطه پائین آبیدر لباس محلی و عکاس گذاشته بودن و از مهمون ها عکس مینداختن بردیا جونم از لباس ها خیلی خوشش آومده بود یکی شو انتخاب کرد و باهاش عکس انداخت
خلاصه بردیا جونم اون روز تا تونست شیطونی کرد و روی چمنها بدو بدو کرد و خیلی بازی ها و شیطونی های جدید و مَن درآوردی
هرروز عصر بعد از گشت و گذار توی شهر میرفتیم بام سنندج اون بالای آبیدر منظره قشنگی بود ولی هواش خیلی سرد بود
بردیا جونم عاشق کبابه اگر شبانه روز بهش کباب بدی سیر نمیشه مخصوصا کباب کوبیده
روز آخر هم رفتیم یکی از عمارتهای باستانی سنندج به نام خانه خسرو خان اردلان که بعدا فهمیدیم به نوعی بردیا جونم یکی از نتیجه های اون شخص مرحوم میشه
روز هشتم فروردین موقع برگشت رفتیم جوانرود تا عصری اونجا بودیم و کمی خرید کردیم وبرگشتیم کرمانشاه
اینم از مسافرت ما که چی فکر میکردیم و چی شد بهر حال خیلی خوش گذشت