بردیا و مطالب جا مونده
مراسم روز پدر امسال خونه مامان فرشته برگزار شد .....
بردیا جونم و ارشک کوچولو تا اونجائی که تونستن بدو بدو و شیطونی کردن
هوا خیلی گرم شده به همین خاطر ما آخر هفته ها رو به دامان طبیعت پناه میبریم و از هوای خنک ، بارون وسط تابستون و شبهای پرستاره لذت میبریم
من عاشق هوای ابری و نم نم بارونم ، اونم وسط تابستون
و عاشق شب های پرستاره و ماه شب چهارده در کوهستان
فصل شاه توت شده خدا را شکر درخت ها همه ثمر گرفتن
بردیا جونم عاشق شاه توتِ ،تموم لباس هاش لکه شاه توت برداشته که دیگه نمیره
بردیا جونم مجز به تمام وسایل باغبانی و کشاورزی شده ، و علاقه زیادی هم به این شغل داره
وروجک ها تموم ساعت های روز رو مشغول بازی در اطراف ویلا بودن
عجب بچه های تمیزین بعد از بازی وسایل شون رو با دقت فراوان میشورن
البته این شست و شو ها گاهی با سرو صدا و جر زنی سر شلنگ آب همراه بود
و در آخر تمام وسایل به صندوق عقب ماشین انتقال پیدا میکرد
بعد از دو روز بازی و شیطونی بی وفقه دل کندن خیلی سخته
تیر ماه تقریبا هر هفته ما ویلا بودیم وروجک ها هم کلی خوش میگذروندن