بردیا در سیزده بدر 91
چند روز آخر سال ما همش مهمونی بودیم خونه دایی مهدی ،دایی رضا و خاله کوچیکه که تازه مامان بزرگ شده،یازدهم جشن به دنیا آومدن کیان کوچولو نوه اش رفتیم خوش گذشت مخصوصا به بردیا و پاکان کلی شیطونی کردن روز سیزده بعدازظهر با مامانینا و مادر و باباشاهپور رفتیم دامنه کوه بیستون جای به اسم چالابه اولش هوا خوب بود ولی غروب خیلی سرد شدبعد از گره زدن سبزه و پرت کردن هفت سنگ نحس مجبور شدیم زود بیایم خونه
تفنگ بردیا سوغات عمه جون
نزدیکهای غروب هوا خیلی سرد شد
کیو کیو بنگ بنگ........
اینم از سیزده بدر سال دیگر .......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی