بردیا و عروسی
پنجشنبه ١٤ اردیبهشت عروسی یکی از بستگان نزدیک دعوت شدیم این دومین عروسی بود که بردیا میرفت . عروسی اول که رفتیم بردیا هشت ماه داشت خیلی جالب بود وقتی صدای آهنگ قطع میشد بردیا شروع میکرد به خواندنبچم یه پا خواننده بود....
عروسی دوم که رفتیم آقا رقاص شده بود ازاولش وسط سالن بود و رقصید تا آخر شب....البته منم به بهانه بردیا کلی ر ق ص ی د م خلاصه جاتون خالی خوش گذشت
شمع های پشت سرشو صدبار فوت کرده ........
بردیا و دانیال جون
شاخ رو سرشو ......
روز جمعه نهار مهمون خاله کوچیکه بودیم دوباره کلی زحمت بهشون دادیم نهار رو بردیم سد سلیمان شاه جای خیلی باصفا و خوش منظره ای بود فقط باد خیلی شدیدی میومد شانس آوردم بردیا توی ماشین خوابش برد وقتی هم بیدار شد باد قطع شده بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی