بردیا و چهارشنبه سوری ها
همیشه ماه های آخر سال همه چی رو دور تند میره همه در حال بدو بدو هستن ....همه میخوان تموم کارهای که طی یکسال انجام ندادن توی این دو ماه انجام بدن ...... خیلی جالبه توی این شلوغ پلوغی اسفند ماه تموم مرخصی ها لغو میشه و کارها ی اداره هم صد برابر میشه
روز21 اسفند از طرف مهد بردیا جونم جشن 4شنبه سوری توی باغ دعوت داشتیم که با مامانی و خاله شیما ساعت 4 رفتیم ...گروه عمو نارنجی و حاجی فیروزه و بیشتر دوستای مهد بردیاجونم بودن ......بعد از چند مسابقه و زدن رقصیدن بچه ها و پدرها مراسم آتش بازی و ترقه بازی توی محوطه باغ شروع شد ....
برای بردیا جونم وسایل بازی(ترقه و فشفشه)زیادی خریده بودم که همشو انداختیم ....
مسابقه طناب کشی گذاشتن ، بردیا جونم شرکت کرد و گروهش برنده شد ....
جشن ساعت 8 با انداختن عکس یادگاری با حاجی فیروزه تموم شد.
چهارشنبه سوری بعدی شب قبل از سال نو بود که ما از ظهر رفتیم خونه مامانی ، عصر با خاله پری و خاله شیما از بیرون برگشتیم بچه ها توی کوچه آتش روشن و ترقه بازی رو شروع کرده بودن .....
چهارشنبه سوری امسال به نسبت پارسال خیلی بی سرو صداتر بود البته مامورها هم زیاد بودن و خیلی اجازه شلوغ کردن رو به بچه ها نمیدادن ....تا ساعت 10 بچه ها توی کوچه بازی کردن وقتی که میخواستیم بریم خونمون پاکان توپولو اصرارکرد که بردیا شب بمونه خونه مامانی منم با اکراه و استرس به چند دلیل قبول کردم دلیل اول اینکه فردا صبح با دائی مجید وقت آرایشگاه داشت واز خونه مامانی راحت میتونست بره دلیل دوم یکسری از کارهای تمیزی خونه مونده بود که تنهائی بهتر و سریع تر میتونستم انجام بدم ....توی ماشین موقع برگشت به خونه همش احساس میکردم یه چیزی گم کردم و همش بغضم رو قورت میدادم .... تا رسیدیم خونه سریع زنگ زدم خونه مامانی ببینم گریه نمیکنه بهانه ما رو نمیگیره شنیدم که آقا بیخیال پدر و مادر داره با پاکان توپولو بازی میکنه .....
امسال چهارشنبه سوری خیلی خوش گذشت مخصوصا به وروجک ها