بردیا جونمبردیا جونم، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

قوقوووووولی

بردیا و محرم

1392/9/25 10:51
نویسنده : مامی
168 بازدید
اشتراک گذاری

امسال محرم همش به مسافرت و مهمانداری و مهمانی گذشتچشمک .... از تهران که برگشتم فرداش خاله پرینا قلب و مامانینا قلب آومدن خونه مون روز تاسوعا هم خونه مون بودن و بیرون نرفتیم لبخند.....

روز عاشورا با بردیا جونم ماچ رفتیم خونه مامانی قلب تا با خاله پری قلب و بچه ها بریم هیت نوبهارلبخند .....  

 بردیا جونمماچ و پرستش گلیقلب حسابی عزاداری کردن و زنجیر و طبل زدن .....اما پاکان توپولو قلبحال و حوصله نداشت و با خاله پریقلب زود برگشتن خونه ..... روز عاشورا یکی از دوستهای دوران دبیرستانم رو که خیلی وقت بود ازش خبر نداشتم دیدم لبخند......

بعدازظهر عاشورا با خاله پرینا قلبو مامانینا قلبرفتیم خونه عمه مهین، پرستش قلب روضه..... قبلش طبق معمول کلی شرط و شروط گذاشتیم که بدو بدو و شیطونی ممنوعمشغول تلفن ......خدا را شکر خوب بود زیاد شیطونی نکردن نیشخند.....

شب شام غریبان رو خیلی دوست دارم قلب..... برای همین با مامانیناقلب بازم رفتیم نوبهار مراسم خیلی قشنگی بود با شمعهای کوچیک روی زمین یا حسین شهید بزرگی نوشتن قشنگ شده بود لبخند. بردیا جونمماچ هم تا تونست آتش سوزوند و آتیش بازی کرد و همه رو با شمع آتیش زدکلافهمنتظر .....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)