بردیا و روزهای برفی
هوا خیلی سرد شده و برف زیادی آومده ، شوفاژها اصلا جوابگو نیستن صورت تو ببری نزدیک دیوار باد سرد میخوره توی صورتت نمیدونم این دیوارها از چی ساخته شده .
روزهای که برف میاد بردیا جونم مهد نمیره ،خونه فرشته میمونه تا ظهر با هم فیلم و کارتون میبینن... گاهی اوقات عمه پگاه هم میاد خونه فرشته و بردیا جونم با ارشک کوچولو حسابی بازی میکنن و ظهر نمیخوابن عصر که میایم خونه آقا میخوابه و ساعت ٩ تازه از خواب بیدار میشه و تا ٥/١٢ شب بیداره ....
هفته پیش که برف زیادی آومده بود ، دائی مجید آدم برفی بزرگی توی حیاط پشتی خونه مامانی درست کرده بود با بردیا جونم رفتیم خونه شون ببینیم(بهانه ای برای رفتن به خونه مامانی ) ....آدم برفیه از خود دائی مجید هم بزرگتر بود .....دائی جون یه آدم برفی کوچولو هم برای بردیا جونم درست کرد که خیلی خوشگل بود ...
بالاخره اگر خدا بخواهد برنامه تولد بردیا جونم داره جور میشه ...روز ٢٣ بهمن جشن عقد دعوت داریم ...خاله پرینا هم از تهران میان ، ما هم از فرصت سوء استفاده کردیم و تولد با تاخیر ٧ ماه بردیا جونم رو روز ٢٢ بهمن میگیریم ....انشاالله