بردیا و کوروش جون
چند روز پیش با مامان فرشته اینا رفتیم خونه زن عموی بابا پیمان ، دیدن نوه کوچولوش به اسم کوروش که ازکشور خیلی دوری (آمریکا) اومده بود ..... بردیا و ارشک توی مهمونی حسابی شیطونی کردن و آتیش سوزوندن جالب اینجا بود که برای هم دیگه ذوق میکردن و به کارهای هم میخندیدن ... اخمها ، وعده وعیدها هیچ اثری نداشت عمه پگاه اعصابش حسابی خورد شد... کوروش جون فارسی به سختی حرف میزد و وروجکها حرفهاشو نمیفهمیدن.... به خاطر همین خیلی باهم نتونستن ارتباط برقرار کنن البته کوروش 6 سال داشت و از وروجکها بزرگتر بود بعد از مهمونی ما رفتیم خونه مامان فرشته ، ارشک کوچولو هم گریه کنان رفت خونه شون &...
نویسنده :
مامی
15:21