بردیا جونمبردیا جونم، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

قوقوووووولی

بردیا و سفر به همدان

1393/10/3 11:3
نویسنده : مامی
333 بازدید
اشتراک گذاری

پاهای مامانی جون محبت خیلی درد میکنه آدرس یه دکتر خوب توی همدان گرفتیم و همگی باهم رفتیم که مامانی رو ببریم  دکتر خندونک  مامانی جون محبت به خاطر پاهاش تمام ایرانو گشته ولی دردش خوب نشده غمگین 

وقت دکتر مامانی محبت روز چهارشنبه ساعت 4 بود ، من و خاله شیمامحبت ساعت 1 مرخصی گرفتیم بردیا جونم بوسرو از مهد برداشتیم و رفتیم خونه مامانی محبت و ساعت 2 حرکت کردیم به سمت همدان ( به قول بردیا همدان ، چمدان ) خندونک 

هوا خیلی سرد بود و برف زیادی اومده بودترسو ، هر کار کردم بردیا جونم بوس توی ماشین نخوابید و کلی شیطونی کرد شاکی

روی صندلی سرو ته میشد و حرکات ژیمناستیک انجام میداد شاکی 

بعد از این که دکتر مامانی محبت تموم شد رفتیم بانک و کلید مهمانسرا رو گرفتیم و شب جای نرفتم و استراحت کردیم ...... 

5شنبه صبح رفتیم بازار سنتی مظفریه و یکسری از مرکز خریدهای جدید همدان رو دیدیمخندونک

آرمگاه بوعلی و پارک باباطاهر هم رفتیم چشمک

  عصر هم دوباره رفتیم بیرون توی یکی از این مرکز خرید ها بود که پسری بوس بهانه گرفت که اسباب بازی میخوام ، چون گریه کردگریه من براش نخریدم  نه به همین خاطر قهر کرد نشست در مغازه ، در آخر با وساطت مامانیمحبت و دائی سعیدمحبت و قول داد که دیگه گریه نکنه زباندروغگو براش اسباب بازی رو خریدیم  زیبا

صبح روز جمعه رفتیم گنج نامه و کلی برف بازی کردیم خندونک 

ای ساربان آهسته ران                         کارام جانم میرود

خاله شیما محبت و دائی سعید محبت سوار سورتمه شدن بردیا جونم بوس خیلی اصرار کرد که ما هم سوار شیم ولی هوا خیلی سرد بود و ترس از سرما خوردن بردیا جونم بوس باعث شد که ما سوار سورتمه نشدیم ..... 

بعد از برف بازی رفتیم قسمت کافی شاپ و شهر بازی سربسته گنج نامه ، طبق معمول پسری بوس تموم اسباب بازی ها رو سوار شد شاکی

بعد از کلی بازی و بدو بدو خسته و کوفته برگشتیم مهمانسرا ........

اینم ته چین خوشمزه ای که دائی سعید جون محبت برامون درست کرد و انصافا خیلی خوشمزه و لذیذ بود خوشمزه

غروب ساعت 5 حرکت کردیم به سمت خونه ، پسری بوس که اینقدر خسته بود کل مسیر رو خوابید .....

 اینم غروب زیبائی گردنه اسد آباد .....

 

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان آنيتا
24 اردیبهشت 94 9:14
سلام عزيزم مطلب گذاشتم نظر يادت نره
مامان سپید
27 اردیبهشت 94 8:41
سلام به مامی تنبل بردیا جون ما همیشه به وبلاگ شما میایم و خوشحالیم از اینکه دوباره فعال شدین. بردیا و مامی جون بردیا خیلی دوستتون داریم. ممنون عزیزم شما لطف داری خودت که میدونی سرم شلوغه